💙blue eyes 💙
پارت 6
سلامممم خوبین ؟ ببخشید ببخشید ببخشید ببخشید ببخشید ببخشید ببخشید ببخشید ببخشید ببخشید ببخشید ببخشید دیر شددددد خیلی دیر شد 😕😬😩 ببخشیددددد امیدوارم خوشتون بیاددد
تام :
برند استایل¹ بغلش کردم و به سمت
اتاق خواب بردمش . روی تخت انداختمش و روش خیمه زدم . دستم رو پایین بردم و
زیپ لباسش رو پایین کشیدم ...
مرینت :
هوا خیلی خیلی سرد بود و بارون
زیاددد میومد .
از اینکه ادرین رو دیدم ... خیلی بدم میاد . الان مطمئنم تا چند روز دنبالم میگرده ، چون فهمیده توی پاریسم 😩( پاریس )
رفتم خونه ی الکس .( عکسش رو میذارم )
اون دوست پسرمه ( بعد از ادرین . قبل از ادرین لوکا بود . برای اطلاعات بیشتر ، به پارت های قبل مراجعه فرمایید 😐🤣)
زنگ رو فشار دادم . و ....
تمامممم قول میگم پارت بعد رو زود بدم 💓
تازه ، کلـــــی منحر.فـ.ی هم هست 😈💦
بایییی🎉🎁